1d01e2e7-84fb-4b7d-bf9f-b38cc4658e0a.jpg مقالات روانشناسی

طرحواره درمانی چیست ؟

  • 231 بازدید
  • 1401/03/01

طرحواره ها یا تله های زندگی الگوهای ناسازگار ذهنی هستند که از دوران کودکی و یا نوجوانی به دلیل بروز حادثه و یا تجربیات بد و حتی برآورده نشدن نیازها در ذهن شکل می گیرندو به تدریج باعث بر هم زدن آرامش و بروز مشکلاتی در روابط اجتماعی و عاطفی در خانواده و محل کار می شوند. 
<<طرحواره هایی که در ذهن اشخاص ایجاد می شود ، چطور رفتار کردن، فکر کردن و احساس کردن را دیکته می کندو از این طریق زندگی آن ها را تحت تاثیر دوران کودکیشان قرار می دهد.>>

طرحواره درمانی روشی برای درمان انواع طرحواره های ذهنی است که در ابتدا توسط فردی به نام جفری یانگ، بنیان گذاری و مطرح شد. این روش کمک می کند که در ابتدا انواع طرحواره هایی که در یک شخص وجود دارد و همچنین دلایل ایجاد آن ها، شناسایی شود. سپس با ارائه راهکارهایی، این گره ها که از دوران کودکی در ذهن شخص ایجاد شده و مانع از ارتباط درست او با خود و دیگران می شود را درمان کند.

در نظریه رشد مرحله‌ای پیاژه، کودکان بر اساس درگیری‌هایی که تجربه می‌کنند، یک سری طرحواره برای خود می‌سازند، تا به آن‌ها در درک جهان کمک کند.
درکتاب نقدعقل محض،اثر ایمانوئل کانت، طرحواره‌ها (به ویژه «طرحواره‌های متعالی») بسیار حائز اهمیت هستند. تحولات اولیه‌ی این ایده در روانشناسی، با روانشناسان گشتالت و ژان پیاژه اتفاق افتاد. واژه‌ی طرحواره، اولین بار در سال ۱۹۲۳ توسط ژان پیاژه معرفی شد. این مفهوم در روانشناسی و آموزش و پرورش توسط کارهای روانشناس انگلیسی، فردریک بارتلت، به شهرت رسید. همچین توسط ریچارد سی. اندرسون، به نظریه‌ی طرحواره‌ها گسترش یافت. از آن زمان تا کنون، عبارات دیگری نظیر: چارچوب، تله، نمایشنامه و چشم‌انداز نیز برای توصیف آن استفاده شده است.
بر اساس یافته های یانگ، هجده  نوع طرحواره و یا تله زندگی وجود دارد که هر کس ممکن است به یک یا چند مورد از آن دچار باشد. بنابراین می توان با شناخت درست و آشنایی با تله های زندگی، به راه های درمان آن ها نیز پی برد.

طرحواره های ناسازگار بر طبق پنج نیاز هیجانی ارضاء نشده تقسیم شده است و این پنج نیاز، هجده طرحواره را در پنج حوزه معرفی می کند.  هجده طرحواره ناسازگار و حوزه های مرتبط به آنها به قرار زیر است:
 

افرادی که در این حوزه قرار می گیرند می توانند دلبستگی ایمن و رضایت بخشی با دیگران برقرار کنند چنین افرادی نیازشان به ثبات ،امنیت،محبت،عشق و تعلق خاطر،برآورد نخواهد شد خانواده های اصلی آنها معمولاً بی ثبات، بد رفتار تندخو،سرد و بی عاطفه وطرد کنند هستند. بسیاری از آنها دوران کودکی تکان دهنده ای داشته اند و در بزرگسالی تمایل دارند به گونه ای نسنجیده و شتاب زده از یک رابطه خود آسیب رسان به رابطه ی دیگری پناه برند یا از برقراری روابط بین فردی نزدیک اجتناب کنند. رابطه درمانی اغلب محور اصلی درمان این افراد می باشد.پنج طرحواره در این حوزه قرار می گیرند که شامل :



بی ثباتی یا بی اعتمادی نسبت به دریافت محبت و برقراری ارتباط با اطرافیان به طوری که فرد احساس می کند افراد مهم زندگی اش نمیتوانند حمایت عاطفی و تشویق لازم را به او بدهند زیرا این افراد از لحاظ هیجانی بی ثبات ،غیر قابل پیش بینی اعتماد ناپذیر و نامنظم اند. فردی که چنین طرحواره ای در نظرش شکل گرفته باشد. معتقد است هر لحظه امکان دارد افراد مهم زندگی اش بمیرند یا اینکه او را رها کنند و به فرد دیگری علاقه مند شوند. در این تله شخص همیشه منتظر است که عزیزان خود را از دست بدهد و از این بابت مدام نگران است. اینگونه افراد از تنها ماندن و رها شدن واهمه دارند. در نتیجه تمایل دارند که نسبت به دیگران مالکیت داشته باشند و آن ها را کنترل کنند. هنگامی که در یک رابطه با طرف مقابل جر و بحث می کنند، سریعاً به این نتیجه می رسند که رابطه آن ها پایدار نخواهد بود و از این بابت دچار نگرانی می شوند. همچنین نسبت به نیت و رفتار دیگران اغلب دچار سوء تفاهم هستند.



یکی از انواع طرحواره ها، طرحواره بی اعتمادی و بد رفتاری است. افرادی که این تله ذهنی را دارند همیشه منتظرند که دیگران به آن ها ضربه بزنند. گمان می کنند که مردم قصد سوء استفاده از آن ها را دارند. آن ها همیشه نگران خشونت، خیانت و آسیب از طرف دیگران هستند. بنابراین به سختی به دیگران اعتماد می کنند.این گمان باعث می شود فرد وقایع پیرامون خود را به گونه ای خاص ادراک کند: آسیبی که به فرد وارد نموده اند،عمومی بوده و یا اینکه در نتیجه ی غفلت مفرط پدید آمده است ممکن است فرد احساس کند همیشه یک نفر او را می دزدد و یا حق او را می خورد. در چنین شرایطی فرد همیشه از آسیب ، خیانت و ضربه دیگران هراس دارد. چنین فردی همیشه منتظر آسیب از سوی دیگران است. در چنین شرایطی فرد مدام افراد را می سنجد و از آن ها دوری می کند.افراد عموما نمی توانند اعتماد او را جلب کنند. این افراد احساس امنیت را تجربه نمی کنند. محبت دیگران را به منزله تله ای برای سو استفاده می پندارند. با این وجود این افراد جذب کسانی می شوند که آن ها را تهدید می کنند و با آن ها بدرفتاری می کنند و بیرون آمدن از چنین روابط سمی برای آن ها دشوار است.


نیاز فرد به حمایت عاطفی به اندازه ی کافی از جانب دیگران ارضا نمی شوند.سه نوع محرومیت مهم وجود دارند که عبارتنداز: 


الف)محرومیت از محبت: فقدان توجه،عطوفت یا همراهی

 ب)محرومیت از همدلی: درک نشدن ، به حرف دل فرد گوش ندادن

 ج)محرومیت از حمایت: نداشتن منبع قدرت، راهنمایی شدن از سوی دیگران


   

احساس اینکه فرد از جهان کناره گیری کرده و با دیگران متفاوت یا وصله ناجور اجتماع است یا احساس اینکه به جامعه یا گروه خاصی تعلق خاطر ندارد.افرادی که در تله انزوای اجتماعی که یکی از انواع طرحواره ها است گرفتار شده اند اغلب گمان می کنند که به جامعه تعلق ندارند. بنابراین سعی می کنند که از جمع دوری کنند و در گروه ها مشارکت نداشته باشند. هنگام قرارگیری در موقعیتهای مختلف اجتماعی دچار اضطراب میشوند و از بودن در کنار افراد جدید عصبی میشوند. این افراد در عین دوری ازاجتماع، نسبت به برقراری ارتباط با افراد احساس نیاز میکنند و بیشتر با افرادی که با آنها رابطه نزدیکی دارند احساس آرامش می کنند.



احساس اینکه فرد در مهمترین جنبه های شخصیتش، انسان ناقص،نامطلوب،حقیرو بی ارزش است یا اینکه در نظر افراد مهم زندگی اش، فردی منفور و نامطلوب به حساب می آید. همچنین این طرحواره حساسیت بیش از حد نسبت به انتقاد ، طرد، سرزنش،کم رویی، مقایسه های نابجا، احساس ناامنی در حضور دیگران و حس شرمندگی در ارتباط با عیب و نقص های درونی را در بر می گیرد، این نقاط ضعف ممکن است شخصی (تکانه های خشم،تمایلات جنسی غیر قابل پذیرش)یا عمومی باشند   (مشکلات اجتماعی و …) آنها همیشه خود را با دیگران مقایسه می کنند و بیشتر به عیب های درونی خود توجه می کنند. به همین دلیل دوستان و همسران این افراد نیز رابطه انتقادگرایانه با آن ها دارند. زیرا این افراد خود را همیشه تسلیم می کنند. از آنجایی که دوست ندارند از طرف دیگران طرد شوند در نتیجه احساسات خود را بروز نمی دهند.

 انتظاراتی که فرد از خود و محیط دارد با توانایی های محسوس او برای جدایی بقاء و عملکرد مستقل یا انجام موفقیت آمیز کارها تداخل می کنند . طرحواره های این حوزه به طور معمول در خانواده هایی به وجود می آیند که اعتماد به نفس کودک را کاهش می دهند . بیش از حد کودک محافظت می کنند یا اینکه نتوانسته اند کودک را به انجام کارهای بیرون از خانواده تشویق کنند. این افراد در بزرگسالی،نمی توانند برای خود اهداف مشخصی در نظر بگیرند و در مهارتهای مورد نیاز تبحر پیدا کنند .چهار طرحواره در این حوزه قرار می گیرند که شامل :


اعتقاد به اینکه فرد نمی تواند مسئولیتهای روزمره را بدون کمک قابل ملاحظه ای دیگران در حد قابل قبولی انجام دهد .این حالت اغلب به صورت درماندگی افراطی و منفعل بودن ظاهر می شود. در این شرایط فرد شخصیت مستقلی ندارد. فرد نمی تواند به تنهایی از خود مراقبت و حمایت کند. چنین فردی برای تصمیم گیری نیازمند حمایت و تصمیم گیری بقیه است.معمولا هدف این افراد از ازدواج این است که فردی به زندگی آن ها بیاید و از آن ها حمایت کند و تصمیم های درست را برای او بگیرد. این افراد در شرایط جدید و چالش برانگیز به جای تلاش و استفاده از خلاقیت دچار اضطراب می شوند. فرد را به یک موجود وابسته مسئولیت ناپذیر تبدیل می کند که برای انجام کارهای روزمره خود حتماً باید با دیگران مشورت کند. این افراد به دنبال دوستانی هستند که در تمام مراحل زندگی به آن ها کمک کنند. اما در عین حال به گونه ای رفتار می کنند که گویی به هیچکس نیاز ندارند. در صورتی که کسی آن ها را راهنمایی نکند کار را به عقب می اندازند و از آن فرار می کنند.

این تله ذهنی سبب می شود که فرد دائماً احساس ترس و ناامنی داشته باشد. زیرا همیشه نگران است که دچار مشکلات مالی و از دست رفتن سلامتی شود. در این نوع تله ذهنی که یکی از انواع طرحواره ها است، فرد تمایل دارد که همسری محافظ داشته باشد که از او در برابر خطرات محافظت کند. همچنین به دلیل اضطراب همیشگی نمی تواند از زندگی لذت ببرد. این شخص همیشه تلاش می کند که از انجام کارهای به ظاهر خطرناک مثل سوار شدن به آسانسور، سفر کردن و رانندگی خودداری کند تا بیشتر احساس آرامش و امنیت داشته باشد.ترس افراطی از اینکه فاجعه نزدیک است و هر لحظه احتمال وقوع آن وجود دارد و فرد نمی تواند از آن جلوگیری کند و ترس ها بر یک یا چند جنبه متمرکزند.


الف)حوادث پزشکی مانند حمله قلبی یا ابتلا به ایدز

ب)وقایع هیجانی مثل دیوانه شدن و از دست دادن کنترل

ج)سوانح محیطی مانند گیر افتادن در آسانسور و قربانی جنایت شدن


این گروه به میزان زیادی به افراد نزدیک خود نظیر نامزد و والدینشان وابسته و آمیخته شده اند، به طوری که نمی توانند با نظر آن ها مخالفت کنند. افرادی که به این نوع تله ذهنی دچار شده اند، به درستی نمی دانند که خواسته خودشان چیست و چه حسی به خود دارند. زیرا تماماً با دیگران آمیخته شده اند و آن ها را بخش مهمی از خود می دانند. در این شرایط فرد یک شخصیت مستقل برای خود متصور نمی شود. یعنی علایق و احساسات و خواسته های مستقلی ندارد. دائما وابسته است.این فرد خود را با نزدیکان از جمله والدین و شریک زندگی اش آمیخته می بیند. شخصیتی که برای خودش متصور می شود با آن ها آمیخته است و مستقل نیست. از بیان نظرات خود عاجز است و همیشه نظرات افرادی را که با آن ها آمیخته شده است در اولویت قرار می دهد. این فرد دائما احساس نگرانی و ترس نسبت به افرادی که با آن ها آمیخته شده است دارد و احساس می کند به آن ها خیانت می کند.

باور به اینکه فرد شکست خورده است یا در آینده شکست خواهد خورد و این شکست برای او اجتناب ناپذیر است و فرد در مقایسه با همسالانش در زمینه ی پیشرفت احساس بی کفایتی میکند و اغلب شامل این باور است که شخص دیوانه ، بی استعداد ، نا لایق و نادان و نسبت به دیگران موفقیت کمتری دارد.افرادی که گرفتار این طرحواره هستند، خود را انسان های بی کفایت و شکست خورده می پندارند. هنگام ارتباط با دیگران فکر می کنند که آن ها کارها را بهتر انجام می دهند. در این نوع طرحواره که یکی از انواع طرحواره های مطرح شده توسط یانگ است، شخص به دنبال برنامه ریزی و هدف برای رسیدن به موفقیت نیست. حتی پیشرفت های دیگران نیز برای او بی ارزش است. زیرا تنها خود می خواهد که کارها را بصورت بی نقص انجام دهد. این افراد تلاش می کنند که از انجام کارهای خلاقانه و چالش برانگیز دوری کنند؛ زیرا تصور می کنند که شکست خواهند خورد.



نقص در محدودیتهای درونی احساس مسئولیت در قبال دیگران با جهت گیری نسبت به اهداف بلند مدت زندگی این طرحواره ها منجر به بروز مشکلاتی در رابطه با حقوق دیگران، همکاری با دیگران ،تعهد یا هدف گزینی و رسیدن به اهداف واقع بینانه می شود. طرحواره های این حوزه به طور معمول در خانواده هایی که به جای انضباط مواجهه مناسب ،محدودیتهای منطقی،مسئولیت پذیری ،همکاری متقابل و هدف گزینی به وجه مشخصه آنها سهل انگاری مفرط، سردرگمی،یا حس برتری است. در برخی موارد کودک ممکن است نتواند ناراحتی عادی و معمولی را تحمل کند یا این که ممکن است هدایت جهت مندی و راهنمایی کافی دریافت نکرده باشد.این افراد در بزرگسالی توانایی مهار تکانه های خود را ندارند و نمی توانند  ارضاء نیازهای آنی را به خاطر دستیابی به منابع آنی به تأخیر اندازند. این طرحواره ها می تواند شکلی از جبران افراطی دیگر طرحواره ها مثل محرومیت هیجانی باشد.دو طرحواره در این حوزه قرار می گیرند که شامل :


افرادی که خود را مهم تر و خاص تر از دیگران می دانند و نیازهای خود را به نیاز دیگران ترجیح می دهند، به تله «بزرگ منشی» دچار شده اند. این تله ذهنی که یکی از انواع طرحواره ها محسوب می شود، سبب غرور افراد و خودسرانه رفتار کردن آن ها می شود. به طوری که گویی همیشه طلبکارند و دوست دارند همیشه مطابق میل خود عمل کنند. آن ها تمایل دارند که همیشه به خواسته های خود حتی به شیوه نادرست دست پیدا کنند و نظر دیگران برایشان اهمیت ندارد.اوحقوق ویژه ای برای خود قائل است و تعهدی نسبت به رعایت اصول روابط متقابل که راهنمای تعاملات اجتماعی بهنجار هستند،ندارد. اغلب به این نکته پافشاری میکند که دیگران باید هر آنچه که او می خواهد را برایش فراهم سازند. بدون توجه به اینکه آیا درخواست او منطقی است چه چیزی از نظر دیگران معقول است یا اینکه چه هزینه ای برای دیگران دارد و برای اینکه بتوانند کسب قدرت کنند یا دیگران را کنترل کنند تمرکز افراطی بر برتریجویی دارند. فرد در این شرایط می پندارد که همه بایستی بسیج شوند تا او به خواسته هایش برسد. این افراد در روابط دوست دارند بر طرف مقابل سلطه داشته باشند.این افراد عموما قوانین را زیر پا می گذارند. احساس می کنند که اگر قوانین و خط قرمز ها را برای رسیدن به خواسته های خود زیر پا بگذارند اهمیتی ندارد. این افراد خود و نیاز هایشان را بر دیگران ارجحیت می دهند. به طور کلی این افراد توانایی صبر کردن ندارند و می خواهند به سرعت به خواسته هایشان برسند.


مشکلات مستمر در خویشتنداری مناسب و تحمل نکردن ناکافی ها در راه دستیابی به اهداف شخصی یا ناتوانی در جلوگیری از بیان هیجان ها و تکانه ها ، در شکل های خفیف تر آن ، فرد به شدت از ناراحتی اجتناب می کند . فردی که چنین طرحواره ای دارد، درد را تحمل نمی کند از مسئولیت پذیری گریزان است، به هر قیمتی از تعارض جلوگیری می کند و زیاد به خودش سخت نمی گیرد . این عوامل باعث می شود از رضایت شخصی ، تعهد و انسجام شخصیتی چنین فردی جلوگیری می شود. این افراد معمولا دچار هیجانات غیر قابل کنترل می شوند. نمی توانند به طور درست مسائل را مدیریت و مرز بندی کنند. عموما کار ها را نصفه و نیمه رها می کنند. معمولا این افراد بی نظم هستند. روی آوردن آن ها به سیگار ، الکل و … بیشتر از سایرین است.این افراد قادر به تسلط بر خود و احساساتشان نیستند و ممکن است کارهایی که به دیگران آسیب می رساند انجام دهند. این اشخاص به صورت تکانه ای عمل می کنند. به این معنی که زندگی خود را تحت تاثیر تکانه های هیجانی قرار می دهند. آن ها دارای زندگی آشفته ای هستند و نمی توانند روی کاری به مدت طولانی تمرکز کنند. بی نظمی و عدم مرزبندی مناسب، آن ها را به سوی انواع اعتیاد نظیر مواد مخدر، الکل، اینترنت و خوردن بیش از حد غذا می کشاند.








تمرکز افراطی بر تمایلات احساسات و پاسخ های دیگران به گونه ای که نیازهای خود فرد را نادیده گرفته می شود.این کار به منظور دریافت عشق و پذیرش ، تداوم با دیگران یا اجتناب از انتقام و تلافی صورت می گیرد.در این طرحواره ها ، فرد معمولاً هیجانات و تمایلات طبیعی خود را واپس می زند و نسبت به آنها ناآگاه است طرحواره های این حوزه به طور معمول در خانواده هایی بوجود می آیند که کودکی را با قید واسط پذیرفته اند.کودک به منظور دستیابی به توجه ، عشق و پذیرش باید جنبه های مهم شخصیت خود را نادیده بگیرد در بسیاری از این خانواده ها نیازها و تمایلات هیجانی والدین و منزلت اجتماعی در مقایسه با نیازها و احساسات کودک ارزش بیشتری دارند.



معمولا این طور به نظر می رسد که تمایلات ، عقاید و احساسات فرد، فاقد ارزش اند یا برای دیگران اهمیت ندارند این طرحواره معمولاً به شکل اطاعت افراطی همراه حساسیت بیش از حد نسبت به احساسات دیگران تجلی می یابد و این طرحواره به طور کلی منجر به خشم می شود. در این طرحواره شخص تمایل دارد که همه انسان های اطراف خود مانند دوستان و آشنایان و حتی افراد غریبه را راضی و خشنود نگه دارد. به آن ها اجازه می دهد که وی را تحت کنترل خود در آورند. برای اینگونه افراد مستقل عمل کردن بسیار دشوار است. بنابراین به دیگران اجازه می دهند که در مورد مسائل شخصی و مهم آن ها نظیر انتخاب همسر دخالت کنند. این افراد برای جبران این کمبود به اعمالی نظیر پرخاشگری و کناره گیری از عواطف خود روی می آورند.احساس اجبار نسبت به واگذاری افراطی کنترل خود به دیگران این کار معمولاً برای اجتناب از خشم، محرومیت یا انتقام صورت می گیرد. دو نوع از مهمترین اطاعت ها عبارتنداز:

ا
لف )اطاعت از نیازها:واپس زنی تمایلات ،تصمیمات و ترجیحات شخصی

ب)اطاعت از هیجان ها: واپس زنی هیجانات شخصی بویژه خشم



تمرکز افراطی بر ارضاء نیازهای دیگران در زندگی روزمره که به قیمت عدم ارضاء نیازهای خود فرد تمام می شود.رایج ترین دلایل انجام این کار عبارتنداز: جلوگیری از آسیب رساندن به دیگران ،جلوگیری از احساس گناه ناشی از خود خواهی یا تداوم ارتباط با افراد نیازمند است .چنین طرحواره ای منجر به این احساس می شود که نیازهای فرد ایثارگر به قدر کافی ارضاء نمی شوند. و همچنین باعث رنجش افرادی می شود که او از آنها نگه داری می کند با مفهوم وابستگی بیمار گونه همپوشی دارد.در این نوع طرحواره که یکی از انواع طرحواره های ذهنی است، فرد نیازهای خود و خانواده اش را فدای نیازهای دیگران می کند. در صورتی که فردی از او چیزی بخواهد نمی تواند پاسخ منفی دهد. حتی با وجود خشم درونی و بی میلی که نسبت به آن کار دارد، باز آنرا انجام می دهد. این افراد برای دیگران ایثارگری بیش از حدی انجام می دهد که در این میان ممکن است قربانی شوند. حتی گاهی به حالت افسردگی و پرخاشگری نیز می رسند. زیرا فکر می کنند دیگران قدر کارهای آن ها را نمی دانند.



افرادی که به این نوع طرحواره که یکی از انواع طرحواره های ذهنی است مبتلا شده اند، همیشه در تلاش هستند که دیگران را خشنود کرده و رضایت آن ها را جلب کنند. این گونه افراد از انجام دادن کارها هراس دارند. زیرا نگرانند که مورد مواخذه دیگران قرار گیرند. هدف اصلی آن ها راضی نگه داشتن افراد است و تلاش می کنند تا به شخصی تبدیل شوند که مورد تایید همه باشد.تأکید افراطی در کسب تأیید توجه و پذیرش از سوی دیگران که مانع شکل گیری معنایی مطمئن و واقعی از خود می شود. احساس ارزشمندی فرد،بیشتر واکنش های دیگران وابسته است با به تمایلات طبیعی خودش.گاهی اوقات این طرحواره با تأکید افراطی بر مقام و منزلت ،قیافه و ظاهر، پذیرش اجتماعی، پول یا پیشرفت مشخص می شود. و وسیله ای است برای دستیابی فرد به تأیید . این طرحواره اغلب منجر به اتخاذ تصمیماتی غیر قابل اطمینان و ناخوشایند در مورد وقایع مهم زندگی می نمود.





تأکید افراطی برواپس زنی احساسات ،تکانه ها و انتخابهای خود انگیخته یا برآورده ساختن قواعد و انتظارات انعطاف ناپذیر و درونی شده درباره عملکرد و رفتار اخلاقی که منجر به از بین رفتن خوشحالی، ابراز عقیده، آرامش خاطر، روابط نزدیک و سلامتی می شود. طرحواره های این حوزه در خانواده هایی بوجود می آیند که در آنها عصبانیت ،توقع و گاهی اوقات تنبیه مشاهده می شود. در این خانواده ها بر عملکرد عالی و بی نقص –وظیفه شناسی پیروی از قوانین و اجتناب از اشتباه تأکید می شود. در حالی که به لذت،خوشحالی و آرامش اهمیت چندانی داده نمی شود. و در این افراد تمایلی نهفته نسبت به بدبینی و نگرانی وجود دارد.


افرادی که بدبین هستند از کوچکترین و کم ارزش ترین حوادث، بزرگترین فاجعه ها را می سازند و هر اتفاق مثبتی را نادیده می گیرند. زیرا همیشه به جنبه های منفی قضیه توجه می کنند. افرادی که در این نوع از انواع طرحواره ها به سر می برند فکر می کنند که مشکلات هیچ وقت تمام نمی شود و اوضاع بهبود پیدا نمی کند. از طرفی عده ای از این افراد ممکن است برعکس عمل کرده و به صورت افراطی مثبت نگر شوند و از واقعیت ها فاصله بگیرند.تمرکز عمیق و مداوم بر جنبه های منفی زندگی همراه با دست کم گرفتن جنبه های مثبت زندگی یا غفلت از آنها این طرحواره معمولاً شامل انتظارات افراطی در طیف وسیعی ازموقعیتهای کاری ،مالی و بین فردی است که خود این حالت منجر به اشتباهات شدیدی می شود. طوری که شخص در نهایت احساس می کند زندگی اش از هم پاشیده است . اغلب باعث ترس غیر معمول از اشتباه کردن می شود، اشتباهی که ممکن است منجر به ورشکستگی های تحقیر و سرافکندگی یا گیر افتادن در یک موقعیت بد می شود. و مشخصه ی این افراد نگرانی مزمن، گوش به زنگی و بلاتکلیفی است.این افراد به شدت بدبین هستند. به مسائل منفی بیشتر از مسائل مثبت توجه می کنند . بیش از انداره محتاط هستند. می پندارند که وقایع مثبت گذرا و موقتی هستند و وقایع منفی ماندنی و همیشگی هستند. این افراد همیشه نسبت به مسائل منفی احتمالی در آینده نگران هستند. زمانی که یک اتفاق مثبت میفتد به جای لذت بردن از آن منتظر اتفاق منفی بعد از آن هستند.


یکی دیگر از انواع طرحواره های ذهنی، بازداری هیجانی است. در این طرحواره فرد نمی تواند هیجانات و احساسات خوب و بد خود را به خوبی بیان کند. این شخص گمان می کند که باید هیجانات خود را پنهان کرده و آنها را کنترل کند. زیرا از طرد شدن توسط دیگران و ناراحت کردن آنها ترس دارد. آنها معمولاً احساسات را بی اهمیت نشان می دهند و بیشتر بر استدلال و منطق تاکید می کنند. همچنین ممکن است پر از خشم و رنجی باشند که تا به حال آن را بیان نکرده اند. در نتیجه مانند بمب ساعتی عمل می کنند که هر لحظه امکان انفجار آن وجود دارد . افرادی که تصور می کنند دیگران آن ها را درک نمی کنند و به آن ها توجه نمی کنند. همچنین فکر می کنند که دیگران نمی توانند نیازهای آن ها را تامین کنند. این نوع که یکی از انواع طرحواره های ذهنی است، افراد را از رابطه عاشقانه و اجتماعی باز می دارد و یا اگر رابطه ای داشته باشند بسیار کوتاه مدت است. بیشتر با افرادی رابطه برقرار می کنند که فاصله زیادی با آن ها دارند و کمتر در دسترس هستند. زیرا در این صورت است که احساس آرامش می کنند.  بازداری افراطی از اعمال ، احساسات و ارتباطات خود انگیخته که معمولاً به منظور اجتناب از طرد دیگران ، احساس شرمندگی و از دست دادن کنترل بر تکانه های شخصی صورت می گیرد. معمولی ترین حوزه هایی که بازداری در مورد آن اعمال می شود عبارتنداز: 


الف) بازداری از بروز خشم و پرخاشگری

ب) بازداری از بیان تکانه های مثبت(از قبیل خوشحالی ،محبت،برانگیختگی جنسی و بازی)



آخرین طرحواره که تسط یانگ معرفی شده، تله معیارهای سرسختانه است. در آن فرد تلاش می کند که به تمام اهداف خود حتی معیارهای بلند پروازانه و غیر قابل دسترس، دسترسی پیدا کند. هدف این شخص در وهله اول جلوگیری از خجالت زدگی و عدم تایید توسط دیگران است تا رسیدن به اهداف خود. در نتیجه این افراد مدام از خود عیب جویی می کنند و فشار زیادی را به خاطر آن متحمل می شوند.احساس فشار و عیب جویی از خود و دیگران ،کمال گرایی، بایدها، اشتغال ذهنی یا بازدهی و زمان از ویژگی های این طرحواره ذهنی است.


یکی از انواع طرحواره ها ، طرحواره تنبیه است. فرد در این شرایط همواره خود را تنبیه می کند و بابت اشتباهات و مسائل کوچک خود را مدام سرزنش می کند. احساس می کند همیشه مقصر است و استحقاق بخشش و کمک و مهربانی دیگران را ندارد. فرد همیشه از دست خودش ناراحت و عصبانی است. این موضوع باعث می شود فرد نسبت به تنبیه دیگران نیز تمایل پیدا کند.
اعتقاد به اینکه هر اشتباهی مستلزم تنبیه سخت است حتی اگر خود فرد اشتباه کرده باشد.این طرحواره  ذهنی است که باعث ایجاد تفکر تنبیه در فرد می شود. به گونه ای که شخص بر این باور است که افراد باید به خاطر اشتباهات خود تنبیه شوند. بنابراین مطابق با معیارهای ذهنی خود عمل کرده و تمایل به تنبیه طرف مقابل دارند. آن ها قادر به چشم پوشی و بخشش اشتباهات دیگران و حتی اشتباه خود نیستند و نمی توانند نقص ها و کمبودهایی که در هر انسان وجود دارد قبول کنند.


سبکهای مقابله ای و پاسخ های فرد به طرحواره ها :      
مقابله مؤلفه ی رفتاری نظریه طرحواره است که البته قابل کاربرد در مورد سبکهای شناختی و عاطفی فرد است.   بیماران از طریق راهبردهای شناختی و هیجانی و بخصوص رفتاری با طرحواره های خود مقابله می کنند. بیمار در موقعیتهای مختلف از سبکهای رفتاری متفاوتی برای مقابله با یک طرحواره استفاده می کند.که شامل ۳ سبک مقابله ای است که عبارتنداز :   الف )تسلیم در برابر طرحواره (Freeze)  ب)اجتناب از طرحواره‌ها     ج )جبران افراطی طرحواره تسلیم در برابر طرحواره: فرد می پذیرد که طرحواره درست است و بدون اینکه بخواهد الگوهای بر گرفته از طرحواره را تکرار می کند مثل تبعیت ، وابستگی،
اجتناب از طرحواره ها:تلاش برای جلوگیری از فعال شدن طرحواره ،فکر نکردن به طرحواره، جلوگیری از بروز افکار و تصاویری که طرحواره را بر می انگیزد ، پرت کردن حواس در صورت بروز این افکار نمونه هایی از اجتناب شامل:مصرف الکل یا دارو- روابط بی بند و بار-اعتیاد به کار-کناره گیری اجتماعی جبران افراطی طرحواره تلاشی نسبتاً سالم ولی ناموفق بر علیه طرحواره که منجر به تداوم طرحواره مکی شود.تلاش افراطی برای متفاوت بودن با دوران کودکی خود و بازمان شکل گیری طرحواره
نمونه هایی از سبک جبران افراطی شامل :پرخاشگری، خشونت-، شهرت طلبی-، مقام،  دوستی، نظم و وسواس مفرط

گردآورنده

girl

گروه نخبگان کارآفرین